اضطراب جدایی (Separation Anxiety) یک مرحله طبیعی و رشدی در نوزادان و کودکان خردسال است. این هیجان زمانی بروز میکند که کودک درک میکند که از مراقب اصلی خود جدا شده است. با این حال، اگر این اضطراب از نظر شدت، مدت زمان و تأثیر بر عملکرد روزانه، فراتر از حد انتظار برای سن کودک باشد، ممکن است به اختلال اضطراب جدایی (Separation Anxiety Disorder - SAD) تبدیل شود. تشخیص دقیق مرز بین این دو، برای مداخلات مؤثر ضروری است.

۱. وابستگی طبیعی و اضطراب جدایی رشدی
اضطراب جدایی یک پاسخ تطابقی و سالم است که نشاندهنده شکلگیری دلبستگی ایمن است.
الف) مراحل طبیعی اضطراب جدایی
- زمان اوج: این اضطراب معمولاً در حدود 8 تا 18 ماهگی شروع شده و در دوره نوپایی به اوج خود میرسد.
- تظاهرات طبیعی: در این مرحله، کودک ممکن است هنگام ترک کردن والدین، گریه کند، به والدین بچسبد یا از غریبهها دوری کند. این واکنشها پس از مدتی کوتاه (معمولاً چند دقیقه) و با منحرف شدن حواس کودک، متوقف میشوند.
- هدف: این پدیده نشان میدهد که کودک توانسته است مفهوم ماندگاری شیء (Object Permanence) را درک کند؛ یعنی میداند که والدین حتی زمانی که او آنها را نمیبیند، همچنان وجود دارند.
ب) سن بلوغ عاطفی
- انتظار میرود که تا سن 3 تا 5 سالگی، کودکان توانایی ذاتی برای تحمل جداییهای معمول (مانند رفتن به مهد کودک یا مدرسه) را بدون پریشانی شدید یا مداوم کسب کنند. اگر این الگو پس از ورود به دوره پیشدبستانی ادامه یابد، باید بررسی شود.
۲. اختلال اضطراب جدایی (SAD): فراتر از انتظار
اختلال اضطراب جدایی زمانی تشخیص داده میشود که ترس و نگرانی کودک از جدایی، باعث پریشانی بالینی قابل توجه یا اختلال در عملکرد او در مدرسه، خانه یا محیطهای اجتماعی شود.
الف) معیارهای تشخیص (DSM-5)
طبق راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، SAD زمانی تشخیص داده میشود که کودک نگرانی یا ترس مفرط و نامتناسب با سن رشدی خود را به مدت حداقل 4 هفته (در کودکان) از دست دادن مراقب اصلی یا جدا شدن از خانه نشان دهد. این نگرانی باید شامل حداقل 3 مورد از علائم زیر باشد:
- نگرانی اغراقآمیز در مورد آسیب رسیدن به والدین یا خود کودک در هنگام جدایی.
- ترس شدید از تنهایی یا ماندن بدون مراقب اصلی در خانه.
- امتناع مکرر از رفتن به مدرسه یا مکانهای دیگر به دلیل ترس از جدایی.
- کابوسهای مکرر در مورد جدایی یا از دست دادن.
- شکایات جسمی مکرر (مانند سردرد، دلدرد، حالت تهوع) هنگام پیشبینی یا وقوع جدایی.
ب) تفاوت اصلی
تفاوت کلیدی بین اضطراب طبیعی و اختلال، در شدت، مدت زمان و دامنه اختلال است. اضطراب طبیعی موقتی است؛ اما SAD یک ترس فراگیر است که کودک را از مشارکت در فعالیتهای متناسب با سنش بازمیدارد.
۳. مدیریت و رویکردهای درمانی
مدیریت SAD معمولاً ترکیبی از مداخلات رواندرمانی و آموزش والدین است.
الف) درمان شناختی-رفتاری (CBT)
CBT مؤثرترین شکل درمان برای SAD است. هدف آن، تغییر افکار تحریفشده کودک در مورد جدایی و کاهش اجتناب رفتاری است.
- آموزش مهارتهای مقابلهای: آموزش تکنیکهای آرامسازی (مانند تنفس عمیق) و خودگویی مثبت ("من میتوانم این کار را انجام دهم").
- مواجههدرمانی تدریجی (Exposure Therapy): کودک به تدریج و در محیط امن، در معرض موقعیتهای اضطرابزا (مانند جدا شدن برای مدت کوتاه) قرار میگیرد. این کار با جداییهای بسیار کوتاه شروع شده و بهتدریج زمان آن افزایش مییابد تا اضطراب به مرور کاهش یابد.
ب) نقش والدین و راهکارهای خانگی
والدین میتوانند با ایجاد ثبات و انتقال حس آرامش، به کودک کمک کنند:
- وداعهای سریع و قاطع: خداحافظیهای طولانی و تردد مجدد، اضطراب کودک را افزایش میدهد. خداحافظی باید کوتاه، قاطع و همراه با کلمات دلگرمکننده باشد.
- ثبات در برنامه: ایجاد یک روال ثابت در زمان جدایی (مثل یک بوسه خاص، یک جمله ثابت) به کودک حس کنترل و پیشبینیپذیری میدهد.
- حفظ وعدهها: هرگز قول بازگشت در زمانی خاص را ندهید مگر اینکه واقعاً بتوانید به آن عمل کنید. اعتماد کودک به بازگشت شما حیاتی است.
- استفاده از شیء انتقالی: اجازه دهید کودک یک شیء آشنا از خانه (مانند یک اسباببازی کوچک، یا عکس خانوادگی) را با خود به مدرسه ببرد تا به عنوان یک "لنگر ایمنی" عمل کند.
در موارد شدید، بهویژه زمانی که SAD با اختلالات دیگر (مانند اختلال هراس) همراه باشد، ممکن است نیاز به ارجاع به روانپزشک برای بررسی دارو درمانی (معمولاً داروهای ضد افسردگی خاص) وجود داشته باشد.



































