ایران به دلیل قرارگیری در کمربند خشک و نیمهخشک جهان، همواره با چالش کمآبی روبهرو بوده است. با تشدید تغییرات اقلیمی و افزایش دما، این چالش به یک بحران جدی در بخش کشاورزی تبدیل شده که مستقیماً تولید محصولات استراتژیک (مانند گندم و برنج) و در نتیجه، امنیت غذایی کشور را تهدید میکند.

۱. تغییرات اقلیمی و تشدید بحران آب
بحران آب در ایران دیگر یک پدیده چرخهای نیست، بلکه یک تغییر اقلیمی ساختاری است:
الف) افزایش دما و تبخیر
- تبخیر فزاینده: افزایش متوسط دمای کشور، نرخ تبخیر آب از سطح خاک، مخازن سدها و شبکههای آبیاری سنتی را به شدت بالا برده است. تخمین زده میشود که در مناطق گرم و خشک، سهم قابل توجهی از آب ورودی پیش از رسیدن به گیاه از دست میرود.
- کاهش بارش مؤثر: اگرچه ممکن است میزان کل بارش در برخی مناطق کاهش نیابد، اما تغییر الگوی بارش (مانع بارشهای نرم و طولانی و افزایش بارشهای رگباری) باعث میشود نفوذ آب به زمین کاهش یابد و هدررفت آب از طریق سیلاب افزایش یابد.
ب) کاهش آبهای زیرزمینی
- تخلیه آبخوانها: کمبود آب سطحی ناشی از خشکسالیهای متوالی، فشار بر منابع آب زیرزمینی را افزایش داده است. حفر چاههای عمیق و برداشت بیرویه، منجر به کاهش سطح آبخوانها و در نتیجه، پدیدههای مخربی چون فرونشست زمین شده است.
۲. تأثیر بر تولید محصولات استراتژیک (گندم و برنج)
گندم و برنج به دلیل سهم حیاتی در تأمین غذای روزانه و کالری مورد نیاز جامعه، محصولات استراتژیک ایران محسوب میشوند. تولید این محصولات به شدت تحت تأثیر کمآبی است:
الف) گندم (امنیت نان)
- وابستگی به بارش: بخش عمده تولید گندم در ایران دیم است و مستقیماً به بارشهای فصلی وابسته است. تغییر در زمان و میزان بارشها میتواند در مراحل حیاتی رشد گندم (مانند مرحله جوانهزنی و خوشه بستن) آسیب جدی وارد کند.
- هزینه تولید: در مناطق آبی، نیاز به تأمین آب از طریق چاهها یا سدها، هزینه تولید گندم را بالا برده و به دلیل مصرف زیاد آب، به منابع زیرزمینی فشار میآورد.
ب) برنج (کشت آببر)
- مصرف بالای آب: برنج به روش غرقابی کشت میشود و بالاترین مصرف آب در واحد سطح را در میان محصولات زراعی دارد. در حالی که تولید برنج عمدتاً در استانهای شمالی (مانند گیلان و مازندران) انجام میشود، کشت آن به صورت غیررسمی در استانهای کمآبتری مانند فارس و خوزستان نیز انجام میشود که این امر فشار مضاعفی بر منابع آبی این مناطق وارد میکند.
- کاهش کیفیت آب: نفوذ آب شور دریا به آبخوانهای ساحلی به دلیل کاهش سطح آب زیرزمینی، کیفیت آب مورد نیاز برای شالیزارها را کاهش میدهد.
۳. ضرورت گذار به کشتهای کمآببر و تغییر الگو
راهکار حفظ امنیت غذایی در بلندمدت، تغییر الگوهای کشت و فاصله گرفتن از روشهای سنتی آببر است.
الف) اصلاح الگوی کشت بر اساس پتانسیل آبی
- مناطق خشک: تخصیص آب محدود به تولید محصولات استراتژیک با ارزش اقتصادی بالا و نیاز آبی کم (مانند زعفران، زیره، پسته و گیاهان دارویی) که مزیت نسبی جغرافیایی دارند.
- مناطق پرآب: تمرکز کشت محصولات آببر و استراتژیک مانند برنج، به صورت متمرکز و کنترلشده در استانهای شمالی که دارای بیشترین بارش و منابع آب سطحی هستند.
ب) بهبود بهرهوری آب (Water Productivity)
- مکانیزه کردن آبیاری: گسترش روشهای آبیاری تحت فشار، قطرهای و تیپ بهجای روشهای سنتی غرقابی
که باعث کاهش 30% تا 70% هدررفت آب میشود.
- تغییر ارقام زراعی: استفاده از ارقام اصلاحشده بذر که به خشکی مقاوم بوده و دوره رشد کوتاهتری دارند، بهویژه در مورد گندم.
- مدیریت تناوب کشت: استفاده از سیستمهایی که پتانسیل جذب آب خاک را حفظ میکنند و نیاز به آبیاری مکرر را کاهش میدهند.
ج) بازنگری در سیاستهای حمایتی
- قیمتگذاری آب: واقعیسازی قیمت آب در بخش کشاورزی میتواند مشوق کشاورزان برای استفاده بهینه از آب و گذار به کشتهای کمآببر باشد.
- حمایت هدفمند: حمایت مالی و فنی دولت از کشاورزانی که به سمت الگوی کشت کمآببر مهاجرت میکنند و سرمایهگذاری در صنایع فرآوری محصولات جدید (مانند گیاهان دارویی).
نتیجهگیری: بقای بخش کشاورزی و تضمین امنیت غذایی ایران دیگر در گرو افزایش تولید آب نیست، بلکه در گرو مدیریت صحیح و تغییر الگوی مصرف آب موجود است. این گذار، یک ضرورت اقتصادی و محیط زیستی است که باید با سیاستگذاریهای هوشمندانه و حمایت از کشاورزان همراه باشد.


































